از هر مشکل یا وسوسهای که سر راهتان قرار میگیرد،
نردبانی بسازید برای بالارفتن.
داستانی برایتان نقل میکنم تا بدانید ما قدرت این را داریم
که از مشکلاتی که بر سرمان فرومیریزد، استفاده نموده و
خود را بالا بکشیم.روزی الاغ یک کشاورز در چاه افتاد.
الاغ با ناراحتی، ساعتها عَرعَر کرد.وقتی کشاورز
متوجه شد که او در چاه است،سعیکرد او را از چاه
بالا بیاورد و از تعدادی کشاورز دیگرکمک خواست.
بعد از مدتی که نتوانستند الاغ را دربیاورند، کشاورز با خود فکر
کرد که این الاغ دیگر ارزشش را ندارد و پیر شده،
بهتر است همانجا خاکش کند.به همین دلیل آنان شروع
کردند به خاک ریختن در چاه تا الاغ در همانجا دفن شود.
الاغ هم همینطور عَرعَر میکرد و گریه و زاری سرمیداد.
پس از مدتی خاک ریختن، دیدند دیگر صدای الاغ درنمیآید.
به درون چاه که نگاه کردند!!! حدس بزنید چه دیدند؟
با تعجب دیدند که هر بیلی که بر سر الاغ میریختند،
او خودش را یک تکان میداد و خاکهارا پایین میریخت
و چند سانت بالاتر میآمد!
وقتی در آزمایش هستید، صدای خدا را نمیشنوید،
حتی اگر خدا به شما گفته باشد چه کار کن .
زیرا بیشتر و بیشتر از آنکه بدانید،عصبانی بودهاید
که بخواهید صدای خدا را بشنوید. تنها کسانی میتوانند
صدای درونشان را بشنوند که آرامش روحیشان را حفظ کنند.
ما نمیتوانیم وقتی عصبانی و کلافه هستیم، صدای خدا
را بشنویم پس درمییابیم در این مواقع اولین کاری که باید انجام دهیم،
این است که آرام باشیم .
اما چگونه؟
با داشتن ایمان به خدا که همهی کارها را او خود درست میکند.
آری، تنها راه این است که به او اعتماد کنید.
برگرفته از (( کتاب قصر آرامش))